در برابر سختی ها و مسائل چگونه عمل می کنیم؟

به گزارش وبلاگ بازی، اصولا واکنش هر فرد در برابر ناملایمات و سختی ها با توجه به عوامل مختلف، متفاوت است؛عده ای ساکت و بی سر وصدا در خود فرو می روند و آغاز به یافتن راه چاره می نمایند، برخی ها آغاز به غرغر کردن و ناله و فریاد می نمایند و دیگران را مقصر می دانند.

در برابر سختی ها و مسائل چگونه عمل می کنیم؟

همشهری: عده ای دیگر هم فکر می نمایند هیچ کاری از آنها ساخته نیست و انتظار دارند بقیه بتوانند راه حلی برای مشکل شان پیدا نمایند. اما در این میان برخوردار بودن از احساس رضایت موضوع مهمی است که به داشتن حس خوب برای ادامه راستا بسیار یاری می نماید.

رضایت داشتن یا غرغرو بودن ارثی است یا اکتسابی و آیا می توان آن را در وجود افراد تغییر داد و چطور می توان با داشتن رضایت و آرامش درونی بیشتر، حال بهتری را تجربه کرد؟ این موضوع را چطور و در چه سنینی باید آموزش داد و چطور در بزرگسالان می توان رویه های غلط قبلی ناشی از نارضایتی را تغییر داد؟ در این خصوص با علی قاسمی- روانشناس و مربی بین المللی و عضو هیأت علمی مؤسسه ویلیام گلسر- گفت وگو نموده ایم.

باور کنترل بیرونی

ما اغلب 2 باور متفاوت نسبت به زندگی داریم؛ باور کنترل بیرونی و کنترل درونی. در باور کنترل بیرونی اعتقاد ما براین است که ما می توانیم از بیرون دیگران را کنترل کنیم؛ با تهدید، تنبیه، غرغر، شکایت کردن و… همچنین معتقدیم دیگران هم می توانند از بیرون ما را کنترل نمایند؛ یعنی می توانند ما را غمگین، بدبخت، خوشبخت و… نمایند و اجازه ندهند ما پیشرفت کنیم و به آرزوها و اهدافی که داریم، برسیم. باور کنترل بیرونی باوری ریشه دار است. قرن هاست که در ذهن ما چنین باوری نهادینه شده و تمام جنگ ها، خشونت ها، مجادله ها و قربانی گری ها و مظلوم نمایی ها که در طول تاریخ بسیار مشاهده شده به واسطه حضور پررنگ این باورها شکل گرفته است. توجه داشته باشیم دیگران چقدر در طول روز ما را ناکام می نمایند.در واقع ما خودمان اجازه می دهیم که آنها این کار را با ما انجام دهند.مثلا فکر می کنیم چون آنها با ما بد صحبت می نمایند، بد رانندگی می نمایند یا بدرفتار می نمایند کاری از ما ساخته نیست؛ چون دیگران قدر ما را نمی دانند و معمولا ما را نادیده می گیرند. در واقع همه این خودگویی ها نتیجه باور داشتن به باور کنترل بیرونی است که در ذهن همه ما به صورت پررنگی رسوب نموده است.

باور کنترل درونی

باور کنترل درونی باور رهابخشی است و باعث رسیدن به حس بهتر خود ما می گردد. در این باور اعتقاد ما براین است که رفتارها، احساسات و تصمیم گیری های تنها کسی را که می توانیم کنترل کنیم فقط و فقط خود ما هستیم.

ما نمی توانیم افکار هیچ کسی را طبق تمایل و نظر خود تغییر دهیم یا به دلخواه خود کسی را که غمگین است شاد کنیم. فقط خود افراد هستند که تصمیم می گیرند چه احساساتی را در وجود خودشان پرورش بدهند. ما می توانیم با تمرکز بر افکار آزار دهنده یا انرژی بخش باعث تغییر حال خودمان شویم. نتیجه توجه به افکار آزار دهنده، تجربه احساساتی مانند خشم، حسادت یا افسردگی است. وقتی به آینده روشن فکر می کنیم به تدریج به طرف آن هم گام برمی داریم. متأسفانه باورهای ذهنی اغلب افراد تحت فرمان کنترل بیرونی است؛ یعنی معتقدند که دیگران آنها را از بیرون کنترل می نمایند.

رفتار والدین با بچه ها هم معمولا تحت چنین باوری است؛ چون دوست دارند فرزندانشان همیشه مطابق میل آنها رفتار نمایند. در رفتار مدیران با کارمندانشان یا روابط عاطفی زنان و مردان هم می توان شاهد چنین باورهایی بود که دوست دارند دیگران مطابق میل آنها رفتار نمایند.

راهبرد و استراتژی باورهای مختلف

همه ما تحت فرمان یکی از دو باور کنترل درونی و بیرونی قرار داریم. اگر باور ما باور کنترل بیرونی باشد استراتژی ما اصطلاحا استراتژی انتظار معجزه خواهد بود؛ یعنی اگر فکر کنیم دیگران باید حال ما را خوب نمایند، قدر ما را بدانند و ما را ناکام ننمایند همیشه منتظر خواهیم بود و انتظار داریم دیگران تغییر نمایند.

این افراد معمولا منفعل هستند، شکایت و غرغر می نمایند و منتظر بهبود اوضاع هستند و به تغییرات اجتماعی چشم دوخته اند. اما خودشان هیچ کاری انجام نمی دهند. البته که تغییر ضروری است. ولی افرادی که منتظر تغییر و بهبود اوضاع از طرف دیگران هستند نه خودشان تغییری در رفتارشان می دهند و نه گامی در جهت بهبود و اصلاح برمی دارند.

این افراد مدام در خصوص دیگران حرف می زنند، می خواهند آنها تغییر نمایند و منتظرند دیگران بهبودی در اوضاع همه چیز ایجاد نمایند. اما کسانی که باورشان کنترل درونی است در ناکامی ها فقط به فکر تغییر خودشان و دریافت تصمیمی برای اصلاح هستند. در واقع آنها خودشان به فکر خلق معجزه هستند نه انتظار معجزه. آنها سعی می نمایند همیشه بهترین احساسی را که می توانند، برای خود به وجود آورند. برای چنین کاری به فکر تغییر شرایط هستند و سعی می نمایند تأثیر گذاری بر محیط داشته باشند و در جهت بهبود اوضاع گام بردارند.

اگر بخواهیم روابط یا خانواده های بهتری داشته باشیم و در همه عرصه های مختلف زندگی پیروز تر باشیم حتما باید باورهایمان را تغییر دهیم و به جای کنترل بیرونی دیگران به فکر کنترل و تغییر خودمان باشیم و فعال و اثر گذار خواهیم بود.

نقش های مختلف

ما با باورهای مختلف نقش های متفاوتی هم خواهیم داشت.کسانی که باورهای تأثیر گرفته از کنترل بیرونی دارند منتظر معجزه هستند بیشترین نقشی که می گیرند نقش قربانی است. آنها اغلب فکر می نمایند مظلوم واقع شده اند.

این افراد معمولا از دیگران شاکی هستند و فکر می نمایند اگر آنها نتوانسته اند به آنچه می خواهند برسند مقصرش دیگران هستند که مانع از پیشرفت شان شده اند. رفتار افراد قربانی اغلب غرغرکردن، گله داشتن و سرزنش کردن دیگران است. افراد قربانی مدام از اینکه دیگران چطور باعث ناکامی آنها شده اند صحبت می نمایند. آنها فکر می نمایند خودشان توانایی و پتانسیل برخورداری از پیروزیت را دارند ولی دیگران اجازه چنین کاری را به آنها نمی دهند.

اما نقش دیگری که می توان در زندگی ایفا کرد نقش خالق و مبدع بودن است. باور درونی افرادی که چنین نقشی دارند کنترل درونی است و به همین خاطر می توانند بدون وابستگی به دیگران، احساس رضایت و شادمانی داشته باشند. این افراد زیاد غر نمی زنند و فقط به کارهای خودشان فکر می نمایند نه دیگران. آنها انرژی خود را صرف برنامه ریزی بهتر و پیدا کردن استراتژی های مختلف می نمایند و برای هر کاری برنامه ریزی دارند و وقت شان را بی فایده تلف نمی نمایند و فقط روی خودشان حساب می نمایند.

منصفانه رفتار کنیم

دکتر ویلیام گلسر- بنیانگذار تئوری انتخاب- معتقد است که آموزش مسئولیت پذیری به بچه ها مهم ترین وظیفه والدین در قبال فرزندانشان است. برای این کار مهم ترین چیز داشتن حس مسئولیت پذیری از سوی خود والدین است؛ یعنی اگر والدین خودشان مسئولیت پذیر نباشند نمی توانند انتظار داشته باشند فرزندانشان به راحتی قبول مسئولیت نمایند. بچه ها باید یاد بگیرند سهم خود را در هر موضوعی پیدا نمایند و در برابر مسائل از خود ضعف نشان ندهند. قبول ناکامی ها و شانه خالی نکردن در برابر سختی ها چیزی است که اگر در کودکی هم آموخته نشده باشد باید در بزرگسالی جایگزین بی مسئولیتی گردد. مسئولانه رفتار کردن باعث می گردد ما در روابط مان منصفانه رفتار کنیم، با دیگران بدرفتاری نکنیم و نقش خود را در روابط مان با دیگران بپذیریم و بنابراین پیروزیت بیشتری داشته باشیم. افراد مسئول انتظار ندارند فرزندشان برخلاف میل خود رفتار کند و به آرزوهای دست نیافته پدر و مادر دست پیدا کند. البته احساس رضایت از زندگی احتیاج به کوشش آگاهانه ای دارد که نباید از آن غافل شد و انتظار داشت برای برخورداری از احساس رضایت، دیگران باید مطابق میل ما رفتار نمایند تا ما حس خوبی داشته باشیم و حس کنیم از زندگی راضی هستیم. البته رسیدن به چنین آگاهی ای کار ساده ای نیست و احتیاج به صرف وقت و زمان دارد و یک شبه حاصل نمی گردد. باید بکوشیم تا باورمان عوض گردد و یاد بگیریم مسئولانه رفتار کنیم تا بتوانیم احساس رضایت بیشتری از زندگی داشته باشیم. به جای اینکه دائم غر بزنیم و از همه چیز شکایت کنیم با کنترل درونی خود با آرامش بیشتری به حل مسائلمان بپردازیم. برای داشتن این حس می توان فهرستی از چیزهایی که به خاطرش حس قدردانی و شکرگزاری داریم تهیه کنیم. وقت گذراندن با افرادی که مدام غر می زنند و شکایت دارند هم چیزی است که مانع از برخوردار شدن ما از احساس رضایت می گردد. مقایسه کردن خود با دیگران علاوه بر اینکه باعث می گردد نتوانیم به توانایی ها و داشته های خود ایمان داشته باشیم مانع از برخوردار بودن ما از حس رضایت خواهد شد.فکر کردن به گذشته و آینده تمرکزکردن هم باعث می گردد نتوانیم در زمان حال زندگی کنیم و از آن لذت ببریم.

رفتار والدین با بچه ها

رفتار والدین با بچه ها هم معمولا تحت این باور است که دوست دارند فرزندانشان همیشه مطابق میل آنها رفتار نمایند. در رفتار مدیران با کارمندانشان یا روابط عاطفی زنان و مردان هم می توان شاهد چنین باورهایی بود که دوست دارند دیگران مطابق میل آنها رفتار نمایند

منبع: توریسم آنلاین

به "در برابر سختی ها و مسائل چگونه عمل می کنیم؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "در برابر سختی ها و مسائل چگونه عمل می کنیم؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید