اندرو کارنگی، مهاجر ثروتمند
به گزارش وبلاگ بازی، اندرو کارنگی در دوران کهنسالی به فکر کارمندان سابقش بود. به همین دلیل صندوق بازنشستگی برای رفاه آن ها تاسیس کرد و در سال 1905 آن را به حمایت از اساتید بازنشسته دانشگاه های آمریکا گسترش داد.
کارآفرین پیروز کیست؟ سوالی است که خیلی هایمان از خودمان می پرسیم و معمولا جواب مناسبی برای آن نداریم. اتوبیوگرافی و زندگی نامه هایی که درباره افراد پیروز نوشته می شوند؛ یکی از راه های رسیدن به جواب سوال ما است. اینکه چطور شخصی از فقر مطلق به ثروت می رسد. چیزی که بیشتر ما به آن توجه می کنیم؛ میزان دارایی افراد است بدون اینکه بدانیم برای ثروتمند شدن یا راه اندازی یک کسب وکار پیروز چقدر رنج کشیده شده است. فرقی نمی کند در کدام قرن و در کجای این دنیا فانی زندگی کنیم. در نهایت باید مفهوم نابرده گنج را دریابیم. به همین خاطر سراغ زندگی نامه یکی از همین افراد پیروز و مشهور رفتیم تا با هم مروری داشته باشیم بر فرایند پیروزیتش.
اندرو کارنگی (Andrew Carnegie) نام آشنایی در صنعت فولاد است. به این دلیل که او صنعت گری مشهور است که به توسعه صنعت فولاد در آمریکا کمک های قابل توجهی کرده. اما اندرو کارنگی تنها یک صنعتگر نبوده، او تاجر، کارآفرین و نیکوکار مشهور اسکاتلندی در قرن نوزدهم است. کارنگی در روزگاران دور، به عنوان ثروتمندترین فرد دنیا شناخته می شد. حتی اکنون نیز اگر بخواهیم ارزش پول کارنگی را به نرخ روز بسنجیم باز هم او ثروتمندترین فرد در تاریخ ایالات متحده خواهد بود.اندرو کارنگی متولد 25 نوامبر سال 1835 در دانفرملاین اسکاتلند است. مارگارت مریسون کارنگی، مادر اندرو و پدرش ویلیام کارنگی، شغلی خانوادگی داشتند. آن ها خانه خود را به کارگاه بافندگی تبدیل کرده بودند. هر چند کارنگی را به خاطر ثروت زیادی که داشت می شناسیم؛ اما او در کودکی ثروتمند نبود. اندرو کارنگی مانند بسکمک از تاجران و کارآفرینان، خانواده ای فقیر داشت.
در دوران نوجوانی اندرو، مسائل مالی پدرش بیشتر شد. در آن زمان کشور اسکاتلند درگیر نوعی قحطی بود. به همین خاطر تمام خانواده دست به دست هم دادند تا از قحطی جان سالم به در ببرند. مادر اندرو کارنگی در آن سال ها بیش از پیش در خدمت خانواده بود و به آن ها کمک می کرد. او توانست به کمک برادرش کسب و کار کوچکی را به راه اندازد. اما در نهایت، مسائل مالی باعث شد این خانواده تصمیم به مهاجرت بگیرند.امریکا سرزمین موعودی بود که در آن زمان اروپاییان برای زندگی و کار به آن جا سفر می کردند.
خانواده اندرو نیز سال 1848 برای شروع زندگی جدیدشان به آلگینی پنسیلوانیا رفتند. این شهر در آن زمان پذیرای جمعیت مهاجران بود و تولیدات صنعتی در آن رشد داشت. لباس های پشمی و کتانی با کیفیت بالا در این شهر تولید می شدند. پدر اندرو که توانایی بازاریابی و فروش نداشت، نتوانست کسب وکارش را در امریکا نیز توسعه دهد. در نتیجه مجبور به کارگری شد.
پدر اندرو کارنگی در یک کارخانه تولید کتان مشغول به کار شد.اندرو کارنگی همراه پدر به کارخانه تولید کتان رفت تا اولین فعالیت کاری خود را شروع کند. او مسئول تعویض ماسوره بود. اندرو کارش را به خوبی انجام می داد و با اینکه پدرش برای توسعه کارگاه شخصی خود از کارخانه استعفا داده بود؛ کماکان به کار در کارخانه ادامه می داد. تلاش های اندرو از چشم جان هی پنهان نماند. جان هی تولیدکننده ماسوره بود و اصالتی اسکاتلندی داشت. جان هی حقوقی دو برابر حقوق معمولی اندرو به او پیشنهاد کرد.
اندرو کارنگی کار با حقوق 2 دلار را پذیرفت. از آنجایی که علاقه ای به مطالعه و تحصیل نداشت تصمیم گرفت تا می تواند کار کند. سپس در سال 1849 به استخدام شرکت تلگراف اوهایو درآمد. اندرو کارنگی مسئول پیام رسانی تلگراف بود. در این زمان حقوق هفتگی اش به 2.5 دلار رسید. اندرو کارنگی حافظه خوبی برای به خاطر سپردن آدرس ها و سازمان ها داشت؛ به همین دلیل پیشرفتی روزافزون داشت. پس از یک سال، اندرو اپراتور تلگراف شد.بااینکه او علاقه ای به مطالعه و تحصیل نداشت، وقتی فهمید جیمز اندرسون روزهای شنبه، کتابخانه اش را در اختیار بچه ها کار، قرار می دهد؛ کنجکاو شد. ورود او به این کتابخانه اسرارآمیز باعث اشتیاقش برای یادگیری شد. کم کم درهای پیروزیت به روی اندرو باز می شد و او در شغل خود پیشرفت می کرد.کارنگی که اپراتور تلگراف بود؛ توسط توماس ای. اسکات به عنوان منشی و اپراتور تلگراف شرکت راه آهن پنسیلوانیا استخدام شد. فرایند رو به رشد حقوق هفتگی اندرو کارنگی قابل توجه است چون در عرض چند سال توانست از حقوق هفتگی 1 دلار به 4 دلار در هفته برسد. شغل تازه کارنگی سکوی پرتابی برای او بود. اندرو مدیر قسمتی از شرکت راه آهن پنسیلوانیا شد. در اواسط قرن 19، راه آهن مهم ترین صنعت در امریکا به حساب می آمد. پس از اینکه اندروکارنگی مدیر راه آهن پنسیلوانیا شد، برادر و دخترعمویش را استخدام کرد.
این کارآفرین و بازرگان اسکاتلندی، بخشی از درآمد خود را در شرکتی نفتی سرمایه گذاری کرد و درآمد میلیون دلاری به دست آورد. کارنگی پس از پیروزیتی که در سرمایه گذاری های نفتی داشت، در آهن و محصولات مرتبط با آن سرمایه گذاری کرد. اندرو به سرمایه گذاری در این صنایع ادامه داد و سپس تصمیم به ترک شرکت پنسیلوانیا گرفت. او به اندازه کافی سرمایه داشت تا تجارت شخصی خود را راه اندازی کند. به همین خاطر شرکت هایی را تاسیس کرد که به ساخت پل و تولیدات آهنی می پرداختند. کارنگی شهرت و محبوبیت خود را بیشتر مدیون کارهای خیرخواهانه و عام المنفعه اش است. او بخش زیادی از ثروتش را برای ساخت مدرسه و کتابخانه خرج کرد. اندرو کتابخانه های عمومی در شهرهای مختلف آمریکا، کانادا، انگلستان، نیوزیلند و اسکاتلند تاسیس کرد که از مشهورترین آن ها می توان به کتابخانه مرکزی سیاتل اشاره کرد. همچنین دانشگاه کارنگی ملون توسط اندرو تاسیس شد. حمایت از برنامه های فرهنگی و صلح در دنیا نمونه های دیگری از تلاش های این خیر است. اندرو کارنگی زادگاهش را فراموش نکرد و پول زیادی را برای آنجا خرج کرد تا اماکن فرهنگی و هنری در آنجا راه اندازی شوند.
اندرو کارنگی در دوران کهنسالی به فکر کارمندان سابقش بود. به همین دلیل صندوق بازنشستگی برای رفاه آن ها تاسیس کرد و در سال 1905 آن را به حمایت از اساتید بازنشسته دانشگاه های آمریکا گسترش داد. به دلیل علاقمندی اش به موسیقی برای ساخت ارگ در کلیساها کمک مالی کرد. تاسیس تالار کارنگی از دیگر اقدامات او برای ترویج موسیقی است. اندرو کارنگی در 11 آگوست سال 1919 به علت ذات الریه از دنیا رفت. کارنگی در آن زمان در لنوکس ماساچوست زندگی می کرد.نقل قول معروف کارنگی تفکر او را به خوبی نشان می دهد. کارنگی گفته بود: مردی که ثروتمند بمیرد، بی آبرو مرده است. اندوخته های مالی تان را هیچ وقت به بازماندگان تان نسپارید، زیرا آن ها نمی توانند بر روی پای خویش بایستند.. ثروت تان را وقف کنید. نه به عنوان بخشش و صدقه، بلکه به عنوان هدیه به موسسات عمومی که در خدمت بشریت می کوشند.
منبع: مجله شنبه